تراوشات ذهنی آزاد



اینکه به چیزهای زیادی در این جهان عظیم علاقه دارم شاید با دو سلسله دلیل بتوان تبیین کرد.

از علوم تجربی و ریاضی گرفته تا علوم انسانی. از اکثر شاخه های هنری تا ورزشی و طبیعت گردی. تعداد زیادی از این طیف علایق را به مرور تجربه کردم و احتمالا اگر عمری داشته باشم بقیه را هم تجربه میکنم.


اما دلایل احتمالی


اول اینکه شاید بسیار حریص و منفعت طلب هستم. هم خدا را میخواهم هم خرما. هم عقل و منطق را میخواهم هم عشق و تعبد و دلدادگی. شاید از کمال گرایی منفی رنج میبرم که میخواهم همه چیز را داشته باشم. شاید هم از وسواس کنجکاوی در عذابم که همه چیز را تحربه کنم.


دوم اینکه شاید واقعا اینگونه که مینُمایم هستم. به همین سادگی. یعنی همه این ها در وجود من قرار گرفته و مانند شخص دیگری که یک موضوع را خیلی دوست دارد و موضوعات دیگر را نه نباشم. شاید هیچوقت در بخش خاصی آنچنان موفق و عمیق نشوم که همه مرا با آن بشناسند ولی خب شاید من برای همین "همه کاره بودن و هیچکاره بودن" آفریده شده باشم. شاید هم در جستجوی چیزی باشم. چیزی به اصالتِ "حقیقت" و برای آن همه آفاق را جستجو کنم تا بیابمش.


که اگر بیابمش او را ز هر طرف چونان بگیرم که اثری نماند از هوش و عقل و علم و هنر و تن و بدنم درو یکی شوم گویی نبوده هرگز هیچ اثری ازین ذره ی بی مقدار در آستانِ دلبرم




آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها